جدول جو
جدول جو

معنی خوب آوردن - جستجوی لغت در جدول جو

خوب آوردن
(بَ بَ اَ نِ / نَ دَ)
خوب آمدن مهره در بازی نرد. کنایه ازهر موافق میل آمدن حادثه ای. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تاب آوردن
تصویر تاب آوردن
طاقت آوردن، بردباری داشتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از زور آوردن
تصویر زور آوردن
زور دادن، فشار دادن، فشار وارد کردن بر کسی یا بر چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کوب خوردن
تصویر کوب خوردن
صدمه خوردن، آسیب خوردن، کوفته شدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
رو آوردن، توجه کردن، به طرف کسی یا چیزی رو کردن و به سوی آن رفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از چوب خوردن
تصویر چوب خوردن
کنایه از کتک خوردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خون خوردن
تصویر خون خوردن
کنایه از بسیار غم خوردن، کشتار
فرهنگ فارسی عمید
(بَ رَ / رِ دَ)
ارقاد. (یادداشت بخط مؤلف). موجب خواب شدن. بخواب بردن:
سایه خواب آرد تو را همچون سمر
چون برآید شمس انشق القمر.
مولوی
لغت نامه دهخدا
(کَ / کِ دَ)
عرق کردن. عرق کنانیدن. (ناظم الاطباء). ادرار عرق. (یادداشت بخط مؤلف) ، به عرق کردن داشتن.
- خوی آوردن تب،تبی که به عرق کردن رسیده باشد. عرق کردن در تب. (یادداشت بخط مؤلف). تملل. (منتهی الارب) ، شرمسار کردن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(چَ دَ)
خوب آوردن. موافق میل آوردن. کارها بر اثر تقدیر موافق. (یادداشت مؤلف) ، تملق کردن. تملق گفتن. (یادداشت بخط مؤلف).
- خوش آوردن بکسی، طبق میل او گفتن. تملق گفتن. برای تملق او گفتاری یا کرداری را بجای آوردن
لغت نامه دهخدا
تصویری از خبر آوردن
تصویر خبر آوردن
سخن چینی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
نوشیدن خون، زحمت بسیار کشیدن، اندوه بسیار خوردن غصه خوردن، یا خون خود را خوردن، بسیار عصبانی شدن، یا خون خونش را خوردن، بسیار عصبانی شدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تاب آوردن
تصویر تاب آوردن
صبر، صبوری کردن، شکیبا بودن، طاقت آوردن، تحمل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از زور آوردن
تصویر زور آوردن
زور دادن فشار آوردن، تعدی کردن ستم کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
متوجه شدن، توجه کردن، رو کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کوب خوردن
تصویر کوب خوردن
کوفته شدن مقروع کشتن، ضرب خوردن کتک خوردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خشک آوردن
تصویر خشک آوردن
سکوت کردن بسبب اعراض و بیحوصلگی سخن نگفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
((وَ یا وُ دَ))
توجه کردن، پناهنده شدن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاب آوردن
تصویر تاب آوردن
((وَ دَ))
تحمل کردن، طاقت آوردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از زور آوردن
تصویر زور آوردن
((وَیا وُ دَ))
فشار دادن، ستم کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تاب آوردن
تصویر تاب آوردن
تحمل کردن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از روی آوردن
تصویر روی آوردن
اکاره
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
Boil
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
bouillir
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
кипятить
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
kochen
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
кип'ятити
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
gotować
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
沸腾
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
ferver
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
bollire
دیکشنری فارسی به ایتالیایی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
hervir
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
koken
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
ต้ม
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از جوش آوردن
تصویر جوش آوردن
mendidih
دیکشنری فارسی به اندونزیایی